« خیابونا »
از این خیابونا هر وقت رد میشم دیوونه تر میشم بی حد و اندازه
باور کن این روزا "هر چی که می بینم فکر منو داره یاد تو می ندازه"(2)
انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته ست
انقدر با فکرت قدم زدم این جا حتی خیابونم از قدمام خسته ست(2)
تو این پیاده رو،بین همین مردم،با اشتباه اما،خیلی تو رو دیدم
این که چرا نیستی من این سوالو از هر کس که می دیدم صد بار پرسیدم
وقتی حواس تو درگیر رفتن بود بیهوده جنگیدم
تو از همون اول منو نمی خواستی من دیر فهمیدم
انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته ست
انقدر با فکرت قدم زدم این جا حتی خیابونم از قدمام خسته ست(2)
از این خیابونا هر وقت رد میشم دیوونه تر میشم بی حد و اندازه
باور کن این روزا "هر چی که می بینم فکر منو داره یاد تو می ندازه"(2)
انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته ست
انقدر با فکرت قدم زدم این جا حتی خیابونم از قدمام خسته ست(2)
تو این پیاده رو،بین همین مردم،با اشتباه اما،خیلی تو رو دیدم
این که چرا نیستی من این سوالو از هر کس که می دیدم صد بار پرسیدم
وقتی حواس تو درگیر رفتن بود بیهوده جنگیدم
تو از همون اول منو نمی خواستی من دیر فهمیدم
انگار قدمام به این خیابونا وقتی که تو نیستی بدجوری وابسته ست
انقدر با فکرت قدم زدم این جا حتی خیابونم از قدمام خسته ست(2)